تور موسیقی عرفان طهماسبی به بوشهر رسید فصل دوم لایواکشن وان پیس (One Piece) به زودی آغاز می‌شود + زمان پخش رونمایی از پوستر «مجنون» در آستانه فروش چند میلیاردی + عکس آغاز پیش‌تولید سریالی با موضوع قاچاق دارو انتخاب امیر جعفری برای نقش فردوسی در «سی‌صد» نهایی شد چاپ دوم رمان «پرتگاه پشت پاشنه» راهی بازار کتاب شد | داستان جوانی که همه چیزش را داد تاعشق را تجربه کند اسپانیا میزبان جدید پروژه وودی آلن شد باشگاه نوجوانان رادیو جوان سه ساله شد تالار وحدت میزبان اجرای مشترک ارکستر ملی ایران و مختاباد شد تصویربرداری سریال «دو نیمه ماه» با حضور ۲۸۰ بازیگر در حال انجام است کال آف دیوتی (Call of Duty) بالاخره فیلم می‌شود «نردبان» به احترام محیط‌بانان روی آنتن می‌رود تحلیل «بچه مردم» و واکاوی «ایران‌هراسی در هالیوود» در «هفت» امشب (۹ آبان ۱۴۰۴) وکیل پژمان جمشیدی: موکلم وثیقه را خودش داده و ممنوع‌الکار نیست درخشش خبرنگاران شهرآرا در سومین جشنواره مطبوعات شرق کشور | شهرآرا، سرمایه فرهنگی مشهد است برگزیدگان جشنواره ملی عکس زعفران معرفی شدند + تصاویر برگزیده مناسبت‌ها و تقویم فرهنگی‌هنری امروز (جمعه، ۹ آبان ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

دلنوشته همسر کیومرث پوراحمد در سالگرد درگذشت او | ساعت و تقویم می‌گویند از رفتن تو یک سال گذشت

  • کد خبر: ۲۲۰۳۲۵
  • ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۸
دلنوشته همسر کیومرث پوراحمد در سالگرد درگذشت او | ساعت و تقویم می‌گویند از رفتن تو یک سال گذشت
مهرانه ربی، همسر کیومرث پوراحمد به مناسبت سالگرد درگذشت همسرش یادداشتی نوشت.

به گزارش شهرآرانیوز؛ مهرانه ربی، همسر کیومرث پوراحمد به مناسبت سالگرد درگذشت همسرش نوشت:

برای قلب سوگوار من، اما زمان دیگر آن مفهوم خطی مرتب و منظمی نیست که ثانیه‌ها را یکی پس از دیگری پشت هم قطار می‌کند تا روز و شب و زمستان و بهار شوند. زمان به یک حجم کشسان قیرگون بدل شده- شبیه یک سیاهچاله- و مرا در گرداب هایلی فرو برده که در آن، لحظه‌هایم انگار جلو نمی‌روند، پای لنگ ثانیه‌ها به پای هم گره می‌خورند، دقیقه‌ها به روی هم می‌غلتند، زمین می‌خورند و در برزخی بی‌رحم سرگردانند. در یک شب طولانی. «شب یلدا»؛ و من از وقتی رفته‌ای، روزی صدبار لحظه رفتن تو را در همین بی‌زمانی زیسته‌ام. در این اقیانوسِ از کران تا کران درد که استخوان‌هایم را زیر امواج مهیبش خرد کرده است. تخته‌پاره‌ای شده‌ام شناور در دریای طوفانی خاطراتت؛ خاطراتی که هر لحظه یادم می‌آورند که زندگی چقدر می‌تواند بی‌رحم باشد.

کیو جانم «تمام لحظه‌های سعادت می‌دانستند که دست‌های تو ویران خواهد شد» و من نمی‌دانستم. چطور باید گمان می‌بردم که دست ویرانگر تقدیر روزی مرا از بالای ابر‌های خوشبختی این چنین به حضیض تیره‌روزی خواهد افکند؟

کیو جان من هنوز جرئت نکرده‌ام به وسایلت، به لباس‌هایت دست بزنم. حوله‌ات هنوز پشت در حمام آویزان است و من هربار که از آنجا رد می‌شوم دلم پایین می‌ریزد. کتاب‌هایت را دست نزده‌ام و فکر می‌کنم شاید این‌طور بشود حداقل حضورت را در امتداد شعور حیاتی که تو را به آنها دوخته احساس کنم.

کیو جانم، در این تقویم جدید من، که زمان مفهوم خطی‌اش را از دست داده، تو گاهی زنده می‌شوی و قامت بلندت در خم پیچی از این زمان مدوّر پدیدار می‌شود. می‌آیی و دستم را می‌گیری و می‌نشانی جلوی صفحه نمایش تا با هم فیلم ببینیم. مثل تمام این سال‌ها. سال‌هایی که من در کنار تو خوشبخت بودم و «عروس خوشه‌های اقاقی».

کیو جان من بی تو بلد نیستم زندگی کنم. لنگم، کورم، فلجم. این اندوه بی‌پایان امان نمی‌دهد. «من سردم است، من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد.»

کیو جان، «ای یار‌ای یگانه‌ترین یار آن شراب مگر چند ساله بود؟»

مهرانه ربی
۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۳

منبع: هفت صبح

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->